ياداشتي براي ياد بود

جمله هاي حقير رو ببين ، ديگر براي نوشتن پيچ و تاب نمي خورند ، اندوهگين هم نمي شوند ، ديگر جايي نيست براي آنها چه فرود بي آيند چه نيايند ، معنا و مفهوم خود را از دست داده اند …

كلمات ريزو درشت ، جمله هاي دراز و كوتاه ، مفاهيم بلند پايه و عميق ، هيچ جيزي وجود ندارد ….

اين يك سبك از زندگي است تا دچارش نشوي به آن پي نمي بري …

– انقدر از نوشتن حرف نزن ، اين فقط يك ياداشت است ، براي ياد بود … يا شايدم نبود ، آنقدر مهم نيست كه بودن يا نبودن مسئله شود … آن چيزي كه مهم است هيچ وقت مهم نيست ، براي من كه اينطور است .

اگر روزي تصميم گرفتي براي خانه ات شعري بنويسي ، آن شعر را ننويس ، بگذار چيزي پديد نيايد …

اگر آنرا بنويسي بايد برايش تعريف بياوري ، مفهوم بسازي ، وزن و قافيه هم مي خواهد ، اوه كلي مكافات دارد … همش بازي با كلمات است ، شعر در توست ، شايد هميشه با تو بوده ، حال مي تواني با نوشتن آنرا خراب كني با يك مفهوم كذايي …

– يكبار ديگر جمله هاي حقير را نگاه كن ، انچه درون توست هيچوقت در اين جمله ها نمي گنجد …. سعي نكن با نوشتن خرابش كني .

– – اگر بداني آن چيزي كه مهم است  ، هيچ وقت مهم نيست آنقدر كه بودن يا نبودن مسئله شود ، خواهي فهميد اين يك ياداشت است براي ياد بود … يا شايدم نبود .

Explore posts in the same categories: دست نوشته شخصی

بیان دیدگاه